نوشته شده به دست تیموررضائی شهریور
تو در ساحل اقیانوس قلبت قلعه ای از عشق ساخته ای که با یک موج ویران میشود و مرا هیچگاه در قلعه ات پناهی نیست . چرا دستانت سرد است ای عشق ، لبانت سرد و بسته است ای عشق ، نگو مرده ای که بی تو هر دل ، بدون رنگ دریا است ای عشق . نظرات شما عزیزان: |
درباره وبگاه آرشیو مطالب نویسندگان |